کسرا  کسرا ، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 30 روز سن داره

کسرا یعنی شاه خوب

دوران کرونا و خانه نشینی

شعری برای دلبندم

هان ای پسر عزیز دلبند بشنو ز پدر نصیحتی چند می باش به عمر خود سحرخیز وز خواب سحرگهان بپرهیز از یاد مبر تو شستشو را پاکیزه بشوی دست و رو را از نرم و خشن هر آنچه پوشی باید که به پاکیش بکوشی گر جامه گلیم یا که دیباست چون پاک و تمیز بود زیباست چون با ادب و تمیز باشی نزد همه کس عزیز باشی با مادر خویش مهربان باش آماده خدمتش به جان باش با چشم ادب نگر پدر را از گفته او مپیچ سر را چون این دو شوند از تو خرسند خرسند شود ز تو خداوند ...
26 شهريور 1392

شعری برای دلبندم

  هان ای پسر عزیز دلبند                بشنو ز پدر نصیحتی چند می باش به عمر خود سحرخیز        وز خواب سحرگهان بپرهیز از یاد مبر تو شستشو را                 پاکیزه بشوی دست و رو را از نرم و خشن هر آنچه پوشی       باید که به پاکیش بکوشی گر جامه گلیم یا که دیباست              چون پاک و تمیز بود زیباست چون با ادب و تمیز باشی  ...
26 شهريور 1392

کسرا و آرین و درسا

دو هفته پیش بود که به خونه دایی امیر رفتیم و کسرا از خوشحالی بال در آورده بود چون آرین را خیلی دوست داره . و از بودن با آرین خیلی لذت برد مخصوصا که تو بیشتر بازیها با هم هماهنگ بودند آرین یک دوچرخه سازه هم از کسرا هدیه گرفت که خیلی اون وخوشحال کرد. این هم علاقه کسرا به آرین درسا کوچلو هم که دیگه واسه خودش خانمی شده و به کارهای این دو تا پسر گاهی اعتراض میکرد و اگه اسباب بازی بهش نمیدادن با داد زدن حقش را میگرفت و برای خوابیدن تو گهوارش خیلی مستقل بود و خودش را پرت میکرد ماشالله خیلی بچه ذبلیه بعد از کلی بازی کردن و دویدن از اونها خدا حافظی کردیم و به خونه خاله جمیله رفتیم. بقیه عکسهای آرین و کسرا...
26 شهريور 1392

کسرا و آرین و درسا

دو هفته پیش بود که به خونه دایی امیر رفتیم و کسرا از خوشحالی بال در آورده بود چون آرین را خیلی دوست داره .  و از بودن با آرین خیلی  لذت  برد مخصوصا که تو بیشتر بازیها با هم هماهنگ بودند آرین یک دوچرخه سازه هم از کسرا هدیه گرفت که خیلی اون وخوشحال کرد. این هم علاقه کسرا به آرین درسا کوچلو هم که دیگه واسه خودش خانمی شده و به کارهای این دو تا پسر گاهی اعتراض میکرد و اگه اسباب بازی بهش نمیدادن با داد زدن حقش را میگرفت و برای خوابیدن تو گهوارش خیلی مستقل بود و خودش را پرت میکرد ماشالله خیلی بچه ذبلیه بعد از کلی بازی کردن و دویدن از اونها خدا حافظی کردیم و به خونه خاله جمیله رفتی...
26 شهريور 1392

باغ پرندگان تهران

باغ پرندگان تهران در جنگلهای لویزان واقع شده و پستی بلندیهای ایجاد شده در این باغ و همچنین دریاچه ها و آبشارش جلوه زیبایی به باغ داده هرچندکه از نظر تنوع پرنده به باغ اصفهان نمیرسه ولی برای یکبار دیدن بد نیست .شاید در آینده تنوع پرنده هاش بیشترشه برای جابجایی بازدیدکننده ها به جای درشکه ون گذاشته بودند. این اولین باری بود که کسرا ون سوار میشد و چون تو داستان آقا سیروس بچه ها را با ون به مهد کودک میبردند ، احساس خوبی داشت و میگفت مامان من هم ون آقا سیروس را سوار شدم. در گوشه این باغ یک پارک با وسایل متنوعی بود که به علت استقبال زیاد از این وسایل صف طولانی تشکیل شده بود .کسرا هم ار این وسایل استف...
4 شهريور 1392

باغ پرندگان تهران

باغ پرندگان تهران در جنگلهای لویزان واقع شده و پستی بلندیهای ایجاد شده در این باغ و همچنین دریاچه ها و آبشارش جلوه زیبایی به باغ داده هرچندکه از نظر تنوع پرنده به باغ  اصفهان نمیرسه ولی برای یکبار دیدن بد نیست .شاید در آینده تنوع پرنده هاش بیشترشه برای جابجایی بازدیدکننده ها  به جای درشکه ون گذاشته بودند. این اولین باری بود که کسرا ون سوار میشد و چون تو داستان آقا سیروس بچه ها را با ون به مهد کودک میبردند ، احساس خوبی داشت  و میگفت مامان من هم ون آقا سیروس را سوار شدم.      در گوشه این باغ یک پارک با وسایل متنوعی بود که به علت استقبال زیاد از این وسایل ص...
4 شهريور 1392

باج گیری های کسرا در خرید

بعد از ظهر روز پنجشنبه بود که با کسرا به سمت خونه مامان حاجی رفتیم تا هم از شهروند فرمانیه خرید کنیم و هم کسرا با همسایه های مامان حاجی ایمان و سجاد بازی کنه. به شهروند که رسیدیم از ماشین پیاده نمیشد و میگفت من خرید نمیام میخوام برم با بچه ها بازی کنم خلاصه با خواهش و تمنا تشریف فرما شدند وقتی به در ورودی شهروند رسیدیم سبد های خریدی که بچه ها توی اون می تونستند بنشینند و رانندگی کنند بچشم میخورد .به محض اینکه فهمید میتونه با این سبد ها به داخل فروشگاه بیاد گفت اگه من راننده سبد خرید شم باهاتون به فروشگاه میام. از زرنگ بازی هاش خندم گرفته بود . داخل فروشگاه هم چیپس و خوراکیهایی که موقع دور زدن نزدیک دستش بو...
3 شهريور 1392

باج گیری های کسرا در خرید

بعد از ظهر روز پنجشنبه بود که با کسرا به سمت خونه مامان حاجی رفتیم تا هم از شهروند فرمانیه خرید کنیم و هم کسرا با همسایه های مامان حاجی ایمان و سجاد بازی کنه. به شهروند که رسیدیم از ماشین پیاده نمیشد و میگفت من خرید نمیام میخوام برم با بچه ها بازی کنم خلاصه با خواهش و تمنا تشریف فرما شدند وقتی به در ورودی شهروند رسیدیم سبد های خریدی که بچه ها توی  اون می تونستند بنشینند و رانندگی کنند بچشم میخورد .به محض اینکه فهمید میتونه با این سبد ها به داخل فروشگاه بیاد گفت اگه من راننده سبد خرید شم باهاتون  به فروشگاه میام.  از زرنگ بازی هاش خندم گرفته بود . داخل فروشگاه هم چیپس و خوراکیهایی که ...
3 شهريور 1392

هدیه جدید مریم جون و قول کسرا

چند روز پیش مریم جون از ترکیه اومد و برای منو کسرا هدیه آورد . تو هدایا یک اسباب یازی هم به چشم میخورد کسرا هم که عاشق بره ناقلاست خیلی خوشحال شد و شروع به بازی کردو از مریم جون هم کلی تشکر کرد.من هم به مریم گفتم اگه کسرا قول بده که اسباب بازیهاشو خراب نکنه باز هم بهش هدیه میدی.اونهم به کسرا قول داد دفعه دیگه میام خونتون اگه اسباب بازیت را خوب نگه داشتی جایزه برات یه اسباب بازی میخرم. کسرا هم گفت مریم جون من اون موقع ها کوچلو بودم حالا دیگه بزرگ شدم.وقتی مریم رفت گفت مامان اجازه میدی برم با نازنین بازی کنم گفتم برو ولی زود بیا . گفت باشه میخوام بره ناقلا را ببرم تا واسش طبل بزنه. گفتم باشه من هم تو خونه مشغول...
2 شهريور 1392

هدیه جدید مریم جون و قول کسرا

چند روز پیش مریم جون از ترکیه اومد و برای منو کسرا هدیه آورد . تو هدایا یک اسباب یازی هم به چشم میخورد کسرا هم که  عاشق بره ناقلاست خیلی خوشحال شد و شروع به بازی کردو از مریم جون هم کلی تشکر کرد.من هم به مریم  گفتم اگه کسرا قول بده که اسباب بازیهاشو خراب نکنه باز هم بهش هدیه میدی.اونهم به کسرا  قول داد دفعه دیگه  میام خونتون اگه اسباب بازیت را خوب نگه داشتی جایزه برات یه اسباب بازی میخرم. کسرا هم گفت مریم جون من اون موقع ها کوچلو بودم حالا دیگه بزرگ شدم.وقتی مریم رفت گفت مامان اجازه میدی برم با نازنین بازی کنم گفتم برو ولی زود بیا . گفت باشه  میخوام بره ناقلا را ببرم تا واسش طب...
2 شهريور 1392
1